شاگرد ته کلاس ، رمانی درباره پناهندگان سوری
به گزارش مجله ابوذریون، رمان شاگرد ته کلاس نوشته آنجالی. ق. رئوف توسط انتشارات پیدایش منتشر و راهی بازار نشر شد.
به گزارش خبرنگاران به نقل از مهر این رمان یکی از عناوین مجموعه رمان هایی که باید خواند است که این ناشر چاپ می نماید. مجموعه رمان هایی که باید خواند به گفته این ناشر شامل رمان هایی می گردد که با آنها زندگی می کنیم؛ نفس می کشیم، می خندیم، گریه می کنیم و قد می کشیم. رمان هایی هستند که با آنها سفر می کنیم، کوله پشتی مان را پر از تجربه های شان می کنیم و مثل چادری در آنها پناه می گیریم. رمان هایی هستند که صلح و دوستی و امید را - چه کودک یا نوجوان باشیم و چه بزرگسال - به ما هدیه می دهند. رمان هایی که اگر آنها را نخوانیم، چیزی کم خواهیم داشت. رمان هایی هستند که باید خواند…
شاگرد ته کلاس که نسخه اصلی اش سال 2018 چاپ شده، اولین رمان آنجالی قطره رئوف، نویسنده جوان بنگلادشی است که فارغ التحصیل رشته مطالعات زنانِ دانشگاه آکسفورد است. او به خاطر فعالیت های اجتماعی و بشردوستانه خود، سال 2019 در فهرست صد زن تاثیرگذار دنیا نهاده شد. این نویسنده تبعه کشور انگلستان است.
داستان شاگرد ته کلاس درباره پسری به اسم احمد از پناهندگان سوری است که در انگلستان زندگی می نماید. نویسنده در این کتاب نگاهی دلسوزانه و همدلانه به پناهجویان جنگی دارد و به وسیله قصه ای درباره یکی از آن ها، اهمیت دوستی و مهربانی را بین آدم ها نشان داده است. آنجالی قطره رئوف پس از نوشتن این کتاب، در سال 2019 نامزد دریافت مدال کارنگی شد. این کتاب همچنین توانست جوایز واترستون و بلوپیتر را برای نویسنده اش به ارمغان بیاورد.
راوی این داستان درباره شخصیت احمد که همان شاگرد ته کلاس است، می گوید: قبلا ته کلاس ما یک جایگاه خالی بود، اما حالا پسری به اسم احمد رویش می نشیند. مثل من نه سالش است، اما بچه عجیبی است، نه حرف می زند، نه لبخند. حتی آب نبات لیمویی هم که من عاشقش هستم دوست ندارد. اما به زودی می فهمم که احمد بداخلاق نیست، پناهنده است و از جنگ فرار نموده، از جنگ واقعی. هرچه بیشتر از سرگذشتش باخبر می شوم، بیشتر دلم می خواهد یاریش کنم. اما یاری کردن به او کار آسانی نیست…
این رمان در 26 فصل نوشته شده و پس از متن آن، گفتگوی کوتاهی هم با نویسنده اثر چاپ شده است.
در قسمتی از این کتاب می خوانیم:
حالا که دیگر آن قدر عصبی نبودم، یادم افتاد گرسنه ام. آن قدر فکرم مشغول بسته بندی هدیه ملکه بود که یادم رفت بسته آب نبات اضطراری را با خودم بیاورم.
از تام پرسیدم: فکر می کنی ملکه ناراحت بشه اگه یکی از بیسکوییت هاشو بخوریم؟
سرش را با خوشحالی تکان داد و گفت: خودش حتما یه خروار تو آشپزخونه اش داره. به خصوص اگه هر روز چایی بخوره! بسته بندی بیسکوییت را پاره کرد و یکی به من داد. خوشمزه ترین بیسکوییتی بود که در عمرم خورده بودم - شاید برای اینکه می دانستم قرار است خوراک ملکه بگردد.
هرکدام مان یکی دیگر هم می خوردیم. چند دقیقه بعد صدای زنی گفت ایستگاه بعدی گرین پارک است. برای سوار شدن به خط های جوبلی و ویکتوریا، لطفا در همین ایستگاه از قطار پیاده شوید. از این خانم خوشم می آید، صدای قشنگی دارد. پیش خودم مجسم می کنم شکل مری پاپینز است. انگار توی همه قطارها بغل دست راننده روی جایگاه مخصوص خودش می نشیند. گمانم کیف دارد آدم از همه ایستگاه ها رد بگردد و به آدم ها بگوید ایستگاه بعدی کدام است.
این کتاب با 278 صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت 55 هزار تومان منتشر شده است.
منبع: همشهری آنلاین